دل خواسته ها...

دلم یه مسافرت دو نفره میخواد... حتی دو روز

دلم شیطنت کردن می خواد و چشم غره ،

دلم یه دوچرخه سواری آروم و طولانی نزدیک ساحل میخواد ،

دلم یه شب پر از حرف تا سحر میخواد ،

دلم یه شب پر از سکوت تا سپیده میخواد ،

دلم یه صبحونه دو نفره میخواد و ...

دلم یه اتاق پر از شمع روشن میخواد و ...

دلم میخواد پایین تخت بشینم و موهامو شونه بکنی و هی غر بزنم... آاااای آروم،موهامو کندی!

دلم میخواد توی بالکن رو به ساحل قایم شم و وقتی همه جا رو گشتی و مستاصل اومدی تو 

بالکن که نفسی تازه کنی بپرم بغلت و تو گنگ و مبهوت نگام کنی!!!

دلم میخواد خررر خرررر خرررر چمدونو از سنگینی رو زمین بکشم و هی اصرار کنی که ازم بگیریش 

 و بهت ندم!

دلم دیدن یه فیلم رمنس دو نفره، رو چاقالووو ترین کاناپه دنیا رو میخواد...

دلم میخواد بیای و ازم بپرسی: مارک کِرِم ت چیه؟! طعمشو دوست ندارم،عوضش کن!

دلم یه تخت فنری و نرم میخواد که جون بده برا قلقلک دادن و از خنده ریسه رفتن!

دلم خیلی چیزای سانسوری دیگه م میخواد...  

دلم این روزا خیلی رمانتیک شده ، میدونم! ولی خب میخواد... چیکارش می شه کرد... 

 

پ.ن.  

فعلا....

نظرات 17 + ارسال نظر
مسعود چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 http://www.ravi16.blogsky.com/1389/07/12/post-39/

بیا تا برایت بگویم که چه قدر دلمگرفته ..

ابوالفضل چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 http://mosed.blogsky.com/

چارش یک بلیط دو نفرست
ولی متاسفانه نرخ بلیط هواپیما 30 درصد گران شده
پس بهترین راه یک دوچرخه دو نفرست

ُSmile To Me چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:23

سلام سلام

به به چه دل به نشاط و سرخوش

کی دلش از این چیزا نمی خواد؟ منم میخوام، هوسی شدیم، دلمون سوخت

خب اینارو ننویس همه آتیشی شدن

Smile to me چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:29

اون بالایی ماله من بود حالا چرا اسمش اینطوری اومد نمیدونم

دسیسه های آمریکای جهانخوار و اسرائیل مستکبر بوده

نینا چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 http://www.storybride.blogfa.com

تو اولین فرصت نوشته هاتو میام میخونم و نبودمو جبران میکنم.. قول

نینا چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:32 http://www.storybride.blogfa.com

و اما میرسیم به این پست شما..

جونم برات بگه..
تو یه فیلم از بلاد کفر دیدم یه تخت گردون داشتن.. جلو پنجره.. لب ساحل...

مدت مدیدی است دلم ازونا میخواد..
ولی خب.. قبلش باید اون طرف پیدا شه تا بعد به اینا برسیم..
یکم فک کن.. تو اینی که گفتمو دلت نمیخواد؟؟؟

سام چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:55 http://jafangsaz.blogfa.com

قشنگه
یه شعر جدید گفتم بیا بخونش

اکیوسان چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:58

چه دلت سرکش شده تازگیا.
ناقلا هم شده.
دل ما هم یکهو خواست.

siavash چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:37

سلام
مرسی سپیده خانم

سایه پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:16

بترکه اون دلت که ما رو وسوسه می کنه!

غریبه جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:12 http://boosytalkh.blogfa.com/

وای نگو نگو که دل منم کلی چیز میخواد
وای وای
دختر دلم یه چیزی میخواد که فقط من باشم واون دل من یه سقف میخواد که من باشم واون وخدا که چشمش رو تموم چیزهای بد ببنده وبزار اون شب اتشین تا سالها ادمه داشته باشه
وای یادم انداختی دلم چی میخواد

پادیر جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:30 http://www.maryastories.com

اون کاناپه 2 نفره رو هستم
چون خیلی وقته هلیا نمیذاره

پادیر جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:31 http://www.maryastories.com

اوا خواهر اینجا خانواده نشسته کمی آرومتر زشته میشنون

نینا شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:37 http://storybride.blogfa.com/

تو را چه میشود آیا؟؟

کرمانشاه شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:31

من که اصلا حالم خوش نیست.
ولی از اینکه می بینم حالت خوبه خیلی خوشحالم.

الان حال خوش منو از کجا تشخیص دادی؟؟؟

نه نیست!

رویا دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:17 http://romana.blogsy.com

سلام

متاسفانه متوجه نشدم کدوم پیغام برای شما بود.

جاودانه

آشنا یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:58

چه چیزای هوس انگیزی هوس می کنی شما , دلم خواست !
و منو یاد این انداخت :

گنه کردم گناهی پر ز لذت,درآغوشی که گرم و آتشین بود.گنه کردم میان بازوانی که داغ و کینه جوی و آهنین بود.در آن خلوتگه تاریک و خاموش,نگه کردم به چشم پر ز رازش...دلم در سینه بی تابانه لرزید..ز خواهش های چشم پر نیازش.
در آن خلوتگه تاریک و خاموش,پریشان در کنار او نشستم.لبش بر روی لبهایم هوس ریخت, ز اندوه دل دیوانه رستم.
فروخواندم به گوشش قصه عشق,ترا می خواهم ای جانانه من.ترا می خواهم ای آغوش جانبخش. ترا ای عاشق دیوانه من
هوس در دیدگانش شعله افروخت.شراب سرخ در پیمانه رقصید.تن من در میان بستر نرم. بروی سینه اش مستانه لرزید.
گنه کردم گناهی پر ز لذت,کنار پیکری لرزان و مدهوش!خداوندا چه می دانم چه کردم,در آن خلوتگه تاریک و خاموش!
فروغ فرخزاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد