جواهر

سلام

خوبین؟  من خوبم! زندگی خوب است... گه گاه این دل سرخوش می شود و رقص میخواهد از نوع بلخی

بابت این تاخیر و بیخبری عذر... خوشی زیادی زده بود زیر دلم و یکمی هم حس نوشتن نداشتم... قول میدم دیگه سر وقت بیام!

امروز داشتم تو یکی از سایت های طلافروشی نگاه میکردم و چشمام اندازه دو تا پرتقال از تعجب باز مونده بود... سرویس های برلیان... انگشترای الماس و... و... و ... اووووف... مغزم دیگه داشت سوت می کشید... حتی از ظاهرشونم می شد قیمتشو حدس زد...

میدونی... یه آن دلم گرفت... دوست داشتم اینقدر پولدار بودم که یکی از اون سرویس های برلیان با نگین درشت سرمه ای تراش خورده رو برای مامانم می گرفتم...  با این که بنده خدا هیچ وقت دم از خواستنشون نزده و نسبت خانومای فامیل و طلا و جواهراتشون حس حسادت نداشته و همیشه به همون سرویس طلای ساده ش قناعت کرده...

دلم میخواد یکی از اون قشنگتریناشو براش بخرم... اینقدر پولدار باشم که سر تا پاشو الماس و برلیان بگیرم... چون میدونم لیاقتشو داره... چون بهترینه و باید بهترین ها رو داشته باشه...

( البته از شما چه پنهون یکی از اون انگشترهای نگین ایستاده الماس رو هم برا خودم نشون کردم)

خلاصه... پر حرفی نکنم! دلم از دیدنشون آب شد و ضعف کرد... نمی دونم این چه حسیه که توو ما خانوما قلیان می کنه و عین کلاغ همیشه دنبال چیزای درخشان و خوشگلیم... 

هواشناسی داریم از نوع جواهراتی... 

++ هوای دلمون صاف است با توده ای از هوای سرد دلتنگی، خورشید به سان الماس 6 قیراطی می درخشد و گاه می نوازد این اندام خسته را... نسیمی می وزند همچنان از مرکز به سمت شمال و عطر خوش آشنایی دارد...

دوستون دارم هوارتا...

نظرات 6 + ارسال نظر
نینا شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 14:31

سلام.. از این ورا..
راه گم کردین خانوم؟
:.
نمیشه عوض کنم.. اینجا رو دوس دارم.. هیچ جای دیگه به دلم نمیشینه.. شدم مثه مادر برزگا .. چسبیدم به خونم.. دلمم نمیخواد عوضش کنم.. اما..

چرا گلم.... باید تغییر کرد... هرچند سخت باشه...

اینجوری نباش نینایی.. دلم اون نینا سرحال و شادو میخواد که تا از یونی میومد میشست پشت پی سی و از خاطرات قشنگش برامون می نوشت..

Smile To Me شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:12

سلام سلام

ایول به مامان ... خوش به حال بابا!!!

اینقد این خانومای اینطوری رو دوست دارم که چشمشون دنبال طلا و جواهر نیست؛ سلام دوبلکس به مامی برسون

راستی
چه عجب اومدی از این و را گذری ...

سلام سلام

بزرگی تونو می رسم!

نمی دونم ولی چرا من توو این زمینه به مامانی نرفتم! خدا می دونه!!!

عجب از شماست آقا...

پادیر شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 19:50 http://www.maryastories.com

من هر چقدر هم غمگین باشم باز خواندن هوای صاف دلت شادم میسازد و خوشحالم از بودنت نازنین
ممنون برای تسلیت مهربان

قربون دل مهربونت برم پادیر من

مرسی که اومدی...

آشنا یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:26

سلامی به سان الماس 10 قیراتی

در مورد مامانا که اگه سر تا پاشونم غرق جواهر کنی بازم کمه !!!

بله آدم که A,B,C,D,E.... بگیره بایدم دلش رقص بلخی بخواد بعدشم بیاد برا خودش انگشتر نگین ایستاده برلیان نشون کنه

+پی نوشت :
به اون الماس تراش خورده ی زیبای درشت مورد نظر شما که به صورت ایستاده در قلب انگشتر می درخشد صنف جواهر سازان/فروشان "تخمه" گویند.

اون که بعـــــــــــــــــله...

من؟؟؟
A؟؟؟
B؟؟؟

نــــــــــــــــــــــــــــــــــــه... من که چیزی ندیدم

اومدم بنویستم رقص سماع... گفتم شاید گنگ باشه نوشتم بلخی...

اورمزد چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:48

چه عجب رسیدید

خوبه که خوش سلیقه اید

بله...


چه فایده... خوش سلیقه گی با جیب خالی هیچ فایده ای نداره

آشنا پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:44

ارتفاع دیوار حاشا رو من نمی دونم , و خبر ندارم آیا کسی تاحالا تونسته دقیقا ارتفاعشو محاسبه کنه یا نه ولی انگار به اندازه ای هست که بعضیا a,B شونو اصــــــــــــــــــلا ندیــــــــــــــــــــــــــــــــــــدن

اتفاقا رقص سماع که خیلی معروف تره , فرقش با رقص بلخی چیه ؟ یکین ؟

جان بچه م اگه خبری باشه!!! اگه شما دیدین منم دیدم!

فرقی ندارن... ولی چون مولانا بلخی موقع شعر گفتن رقص سماع می کرده... بعضیا با این اسم میشناسنش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد