Return

سلام

خوبین؟ من اومدم... نه یعنی برگشتم!

می دونی... وقتی برمیگردی به جایی که مدتها باهاش بودی و زندگی کردی حس می کنی جون تازه ای گرفتی!

این مدت که نبودم خیلی اتفاقات افتاد.... از جا به جایی منزل گرفته تا قرارای وبلاگی و کم و بیش درس خوندن و اووووف...

روزا سخت و آسون گذشت...  

با اشک و خنده گذشت...  

با دوری و دیدار گذشت...  

خلاصه گذشت و گذشت و گذشت تا به اینجا رسید که دیشب یکی از عزیزام گفت چرا نمی نویسم!

دروغ نگم یه روزایی یادم می رفت که همچین خونه ای هم دارم ، امروز که برگشتم و کامنت هامو خوندم خیلی احساس شرمندگی کردم! سااااری هستیم اه لات...

قصد دارم دوباره بنویسم و برگردم... روی تک تک تون هم که توو این مدت فراموشم نکردین می بوسم...

برمیگردم-فعلا

نظرات 10 + ارسال نظر
سایه شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:38

خیلی بدی!
من که کلا " نا امید شدم از برگشتنت!
دلم خیلی برات تنگ شده بود!خوشحالم که برگشتی!

چراااا؟ حالا چرا خیلی؟؟؟

قربونت برم منم دلم برات خیلی تنگ شده بود!

مییییسیییی

نینا شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:28 http://storybride.blogfa.com/

خیلی خوشحالم که بازم برگشتی خانوم خانوما..
خوش اومدی..
خونه از نو شروع شده ات مبارک!

خوش گذشت بدون ما بی معرفت؟؟ حالت همچین اومد سرجاش یا نه؟

قربونت برم عزیزم

مررررسی

ااااای همچین درست و حسابی!!!

نینا شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:29

ولی با عرض شرمندگی ما نیز میرویم برای یک خواب زمشتانی کوتاه مدت.. ذهنمان پوسیده است انگار..

ای بابا کجااااا؟؟/

من تازه اومده بودم....

................ شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:42

وقتی نبودی
نبودنت همه جا بود

هوووووووووووووووووم

بوف شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:11 http://boof.blogsky.com

سلام سپیده خانم
بله بنده همچنان هستم
کار و بار هم خوبه..خیلی خوب.
خوش آمدی خااانم

خدا رو شکر همه چیز خوبه....

قربونت مررررسی

Smile To Me شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:27 http://www.xyz.blogsky.com/

سلام آبجی سیفیده

عاموچی پ تو هنوز زنده ای؟

خرسندیم که بر گشتی ... قبلش خبر میدادی فرش قرمز پهن کنیم و گوسفند بزنیم زمین!

سلوم معلیکم

هان پ!!! میخواستی نباشیم!!!

قربون دادا... دیگه نخواستم حیوونکی رو تلف کنی برامون....

دفعه بعد می گم حداقل خون شتر بریزین

سایه شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:08

اون خیلی رو که گفتم مدیونی اگه فک کنی خواستم واسه داداشت خودشیرینی کنم!

آره خب... منم باور کردم...

[ بدون نام ] شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:13 http://www.maryastories.com

سلام نازنازی پادیر چقدر خوشحالم اومدی قالب نو مبارک خونه تکونی بوده اساسی گویا

حالا بعد سر فرصت باید بگی از اون قرار وبلاگی

سلام عسیسم

چشـــــــــــــــــــــــــــم حتما براتون میگم....

بردیا یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 http://www.arshia99.blogfa.com

سلام

آپ کردم.

منتظر حضور گرمت هستم.

اورمزد دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:27

سلام خوشحالم که برگشتی داشتم نا امید میشدم از برگشتنت کم کم
منم فکر کنم برگشتم یا بر میگردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد